کد مطلب:212748 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:32

عنوان بصری
وی در بین علمای رجال عنوانی ندارد، و لهذا به شرح حال او نپرداخته اند، فقط در كتب روایات از وی در چند مورد نام برده شده. علامه مجلسی (ره)، در بحارالانوار، حدیث عنوان بصری را كه مشتمل بر پندهای مهمی است، نقل كرده كه ما متن آن را به شرح زیر



[ صفحه 290]



ذكر می كنیم:

عنوان بصری گوید: سال ها بود كه من از محضر مالك بن انس دانش فرامی گرفتم، ولی در آن روز كه حضرت جعفر بن محمد الصادق (ع) از سفر كوتاه خود به مدینه بازگشت، و من حضورش را ادارك كردم، تصمیم گرفتم كه در آینده شاگرد ابوعبدالله صادق (ع) باشم و به این مقام افتخار كنم، ولی امام به من فرمود: از من دست بدار، در خانه من آمد و رفت بسیار است، به علاوه من در شب ها و روزها اوراد و اذكاری دارم كه سزاوار است هر كدام به وقت خود انجام شود؛ شما همان طور كه در محضر مالك بن انس به كسب معرفت می پرداختی، از كار خویش دست باز مدار، و مرا به حال خویش بگذار.

از این امتناع دلم شكست، با اندوه فراوان خانه اش را ترك كردم، و به خانه خویش برگشتم، و به خود گفتم: اگر جعفر بن محمد (ع) در پیشانی من فروغ سعادت می دید مرا از پیشگاه خود طرد نمی كرد. شب هنگام به مسجد رسول خدا (ص) رفتم و نماز گزاشتم و به قبر مطهر رسل الله (ص) سلام دادم و بازگشتم؛ و فردای آن روز بار دیگر به روضه رسول (ص) شرفیاب شدم و دو ركعت نماز گزاشتم و دست به آسمان بلند كردم و گفتم: «اسألك یا الله یا الله ان تعطف علی قلب جعفر و ترزقنی من علمه ما اهتدی به الی صراطك المستقیم»، بار الها از تو می خواهم قلب جعفر بن محمد (ع) را به من مهربان سازی و از علم او برخوردارم فرمایی تا در روشنایی علم او صراط مستقیم را بشناسم. و از آن جا به خانه ام آمدم. دیگر رغبتی نداشتم كه به محفل مالك بن انس پا بگذارم؛ زیرا عشق امام صادق (ع) چنان بن قلب من ریشه كرده بود كه جز او و محضر او، همه چیز را از یاد برده بودم و شب و روز در خانه خود به كنج عزلت خزیده بودم، و جز برای نماز از خانه پا بیرون نمی گذاشتم.

بالاخره طاقتم طاق شد، دیدم نمی توانم در این كنج عزلت قرار بگیرم برخاستم جامه و رداء پوشیدم و رو به سوی خانه امام صادق (ع) نمودم. در خانه او از خدمتكارش اجازه خواستم كه امام را ببینم. خدمتكار پرسید: چه كار دارید؟ گفتم: «السلام علی الشریف»، می خواهم بر شریف [1] سلام كنم. خدمتكار معذرت خواست، و گفت: اما بر سجاده عبادت ایستاده است و مشغول نماز خواندن است. اندكی به انتظار نشستم، دیدم، همان خدمتكار بار دیگر آمد و گفت: «ادخل علی بركة الله»، اجازه داد. خوشحال شدم. امام تازه از نماز فراغت یافته بود.

سلام كردم. بر جواب سلام من اضافه كرد: بنشین كه مغفرت الهی نصیب تو باد. رو به



[ صفحه 291]



رویش نشستم. چند لحظه ای مكث كرد و آن گاه فرمود: كنیه شما چیست؟ گفتم: ابوعبدالله. فرمود: این كنیه را خدا برای تو ثابت كند، و توفیق رفیقت سازد، چه حاجتی داشتی؟ در دل گفتم: اگر از این دیدار جز همین دعا بهره دیگری نبرم، برای من همین دعا كه در حق من فرمود بس است. دوباره پرسید: چه می خواهی؟ گفتم: از درگاه خدا مسئلت كردم كه قلب تو را به من مهربان فرماید، و از علم تو بهره مندم سازد، و امیدوارم دعای من مستجاب شود و تو با من بر سر لطف و مرحمت درآیی.

امام فرمود: گوش كن اباعبدالله! علم متاعی نسیت كه در نتیجه تعلم و تحصیل به دست آید، «انما هو نور یقع فی قلب من یرید الله تبارك و تعالی ان یهدیه»، بلكه علم نوری است كه پروردگار متعال در قل های تهذیب شده بر می افروزد، و در پرتو همان نور را به راه راست هدایتش می كند. شما كه علم را می جویید، خوب است نخست در نفس خود حقیقت عبودیت را بجویید، و بعد علم را به خاطر عمل فراگیرید، و رموز دانش را از خدا بخواهید تا به شما بازش گذارد. گفتم: «یا شریف». امام صادق (ع) در این جا حرف مرا برید و فرمود: به من شریف نگویید، به من بگویید: یا اباعبدالله.

«قال عنوان: فقلت: یا اباعبدالله ما حقیقة العبودیة؟»

«فقال الامام (ع): ثلاثة اشیاء: ان لا یری العبد لنفسه فیما خوله الله ملكا، لان العبید لا یكون لهم ملك یرون المال مال الله یضعونه حیث امرهم الله به، و لا یدبر العبد لنفسه تدبیرا، و جملة اشتغاله فیما امره تعالی به و نهاه عنه».

گفتم: یا اباعبدالله، حقیقت عبودیت چیست؟

در جوابم فرمود: حقیقت عبودیت محصول سه خصلت است:

اول: آن كه بنده برای خود در این جهان مال و ملكی نشناسد، زیرا بنا به قاعده بندگی و بردگی آن كس كه بنده و برده است در برابر مولای خود مالك هیچ، حتی نفس خویش، نیست؛ هر چه دارد همه را مال خدا بشمارد، و در همان راه كه با رضای خدا قرین است به مصرفش رساند.

دوم: بنده ای كه می خواهد به حقیقت عبودیت برسد نباید به خاطر خویش تدبیر و چاره جویی كند.

سوم: همواره به دین خود بیندیشد و فكر كند كه پروردگار او را به چه امر كرده و از چه نهی فرموده است.

هنگامی كه بنده، خویشتن را صاحب مال و مالك ملك نشمارد، به مال و ملك دنیا حریص نخواهد بود و از انفاق دینار و درهم نخواهد ترسید، و مال دنیا را به همان ترتیب كه



[ صفحه 292]



خدای او فرمان داده خرج خواهد كرد.

هنگامی كه بنده، خویشتن را شایسته تدبیر و چاره جویی نداند، مصیبت های دنیا در چشمش، با همه عظمت خود، كوچك خواهد نمود، و حوادث زندگی را با بردباری و تسلیم خواهد پذیرفت.

هنگامی كه بنده به اوامر و نواهی الهی بیندیشد، و در فكر دین خود باشد، هرگز به خودنمایی و جاه فروشی در اجتماع نخواهد پرداخت، و در راه مفاخره و مباهات، برای خویشتن درد سر فراهم نخواهد ساخت.

و هنگامی كه خداوند متعال بنده خویشتن را بدین سان خصلت اكرام فرماید، دنیا، و مردم دنیا، و اهریمنان دنیا، در چشم و دل او كوچك و ناچیز جلوه كند. یك چنین انسان، هرگز در جمع مال حرص نزند و در سیه مال افتخار نكند و به دیگران كبریا و نخوت نفروشد، و بدان چه در ملك مردم است چشم طمع نگشاید، و عمر خویش را به بطالت صرف نكند. این نخستین پایه تقوی است. قال الله تبارك و تعالی: «تلك الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین» [2] ما سعادت را در آخرت به كسانی واخواهیم گذاشت كه در دنیا برتری نجویند و فساد نیانگیزند، و سعادت و حسن عاقبت مخصوص پرهیزكاران است.

عنوان بصری گوید: یا اباعبدالله، نصحیتم فرمای. فرمود: «اوصیك بتسعة اشیاء فانها وصیتی لمریدی الطریق الی الله تعالی و الله اسأل ان یوفقك لاستعماله: ثلاثة منها فی ریاضة النفس و ثلاثة منها فی الحلم و ثلاثة منها فی العلم فاحفظهما و ایاك و التهاون بها»، تو را به نه حكمت وصیت كنم؛ من سالكان طریق را به همین نه كلمه وصیت گویم، و از درگاه پروردگار متعال مسئلت جویم كه تو را در انجام این وصایای نه گانه یاری فرماید. از این نه سخن، سه سخن به ریاضت نفس، و سه سخن به حلم، و سه سخن به علم بستگی دارد. این نه سخن را به یاد دار و، زنهار، در انجام آن كسالت و اهمال روا مدار.

عنوان گوید: حواسم را جمع كردم و قلبم را از اندیشه های گوناگون تهی ساختم و با فكری آسوده و خاطری تهذیب شده به سخنان امام صادق (ع) گوش هوش فراداشتم.

امام چنین فرمود: اكنون آن سه حكمت كه به ریاضت نفس تعلق دارد:

اول: آن جا كه در نفس خویشتن اشتها نمی یابی، زنهار از خوردن بپرهیز؛ زیرا ناخواسته خوردن، خورنده را احمق و ابله بپروراند، و به هوش باش كه جز به هنگام گرسنگی لب به



[ صفحه 293]



طعام نیالایی.

دوم: از سفره لقمه حلال برداری، و در نخستین لقمه نام پرودگار بر زبان آوری.

سوم: فراموش مكن كه رسول اكرم (ص) فرمود: «ما ملاء آدمی وعاء اشترا من بطنه فان كان و لا بد فثلث لطعامه و ثلث لشرابه و ثلث لنفسه»، هرگز آدمی زاده ظرفی را كه ناهنجارتر از شكم وی باشد، آكنده نسازد، و در آن هنگام كه گرسنگی طاقت از كفش برباید، انبار شكم را به سه قسمت تقسیم كند: یك قسمت را طعام، و یك قسمت را به نوشیدنی، و قسمت سوم را به نفس خویش وابگذار.

و اما آن سه سخن كه باید در حلم گفته شود:

اول: در پاسخ آن كس كه گریبان تو گیرد و گوید: اگر یك دشنام دهی، ده دشنام خواهی شنید، چنین گوی: اگر ده دشنام دهی، یك دشنام هم نخواهی شنید.

دوم: به آن كس كه تو را به ناهنجار یاد كند، چنین جواب گوی: این خصلت ها كه به من نسبت داده ای اگر در من موجود است، به درگاه خدا استغفار می كنم و از قدرت و رحمت او مسئلت می دارم كه مرا از این خصال نكوهید برهاند، و اگر در من چنین خصلتی موجود نیست، و تو به ناحق تهمتم می زنی، باز از درگاه الهی می خواهم كه این گناه را بر تو ببخشاید.

سوم:با دشمنان خویش مدارا كن، و اگر تو را به آزار و ایذاء تهدید كرده اند، تو آنان را به محبت و دعا نوید ده.

و آن سه كه مربوط به علم است:

اول: از دانشمندان علم فراگیر و آن چه را كه نمی دانی از پرسیدنش ننگ مدار؛ ولی، زنهار، از سر هزل و لهو پرسش مكن و قیمت وقت را بشناس.

دوم: هرگز خودسرانه در مسائل سخن مگوی، و علم را حقیر مگیر، و جانب احتیاط را هرگز فرومگذار.

سوم: گردن خویش را، زنهار، برای مردم پل مساز و از اعطای فتوی، آن چنان كه از شیر می گریزی، بگریز.

عنوان بصری گوید: در این هنگام امام به حق ناطق حضرت جعفر بن محمد الصادق (ع) فرمود: اكنون از حضور من برخیز و برنامه اذكار و اوراد مرا درهم مشكن، آن چه گفتنی بود با تو باز گفتم، و السلام علی من اتبع الهدی. [3] .



[ صفحه 295]




[1] در آن دوران، مردم عرب، علويين را، شريف مي ناميدند.

[2] سوره قصص - آيه 83.

[3] بحارالانوار، ج 1، ص 226 - 224.